دیگه کم کم درسها داره واقعا درس میشه!! تا حالا 100 صفحه از کتاب صرف رو خوندیم، 100 صفحه تجوید، 70 صفحه آموزش فقه و 100 صفحه عقائد و... !!! تازه توی 20 روز از مهر!!! ولی دیگه باید عادت کرد! درسهای طلبگی همینه دیگه! تازه کم کم داریم طلبه می شیم دیگه! طلبه ی واقعی! البته، خداروشکر تثبیت شدیم توی امتحانات تثبیتی، ولی هنوز کلّی راه در پیش داریم! خلاصه خیلی برامون دعا کنید! التماس دعا دارم از همه ی شما عزیزان که به دعای شما و نظارت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) إِنْ شَاءَ اللهُ یه طلبه ی پخته ی با تقوای عالِم خادِم بشم.
.
.
امروز یه عکس از بالای مدرسه مون گرفتم. گفتم شاید بذارمش اینجا شما هم ببینید بد نباشه! البته این درختهای این جلو نمی ذارن که حیاط وسط مدرسه درست پیدا بشه، ولی عکسش قشنگ افتاد!
کلیدواژه ها : طلبه , طلاب , روحانی , حوزه علمیه قم , حوزه علمیه , قم , مدرسه ی شهیدین (ره) , مدرسه ی علمیه شهیدین (ره) ,
اینم از مدرسه ی علمیه ی ما که الآن حدود یه ماه و خرده ایه که داریم توش درس می خونیم. امتحانات تثبیتی رو خداروشکر خوب دادیم و احتمال زیاد انشاءالله قبولیم!!! ولی البته هنوز نتایج آزمونو نگفتن، یعنی نگفتن که قبول شدید یا نه، ولی از دوتا از درسایی رو که امتحان داده بودم نتیجه ش رو فهمیدم چند شدم، حدس زدم که انشاءالله قبولم!
یکیش صرف بود که شدم: هیجده... که علت اینکه نمره م، کم شد این بود که می خواستم زود از سر امتحان بلند شم برم... برای همین زودی برگه ام رو تحویل دادم و دقت نکردم که یه جا اشتباه نوشته بودم... که حالا اشکالی نداره. توی امتحانای بعدی جبران می کنم.
اون یکی دیگه ش که فهمیدم چند شدم، درس آموزش فقه بود که نمره م شد: نوزده و هفتاد و پنج صدم که به نظرم نمره ی خوبیه. راستش وقتی ورقه ی امتحانم رو که تصحیح شده بود دیدم یه ضد حال اساسی خوردم. می دونید چرا؟ چونکه یکی از سؤالای امتحان، اختیاری بود، یعنی مثلا 9 تا سؤال داده بود و گفته بود به اختیار خودتون یکی از سؤالات رو حذف کنید و به هشت تا از اونا جواب بدید. منم دیدم که همه ی سؤالارو بلد بودم و همه رو نوشتم و آخرش یکی رو جلوش نوشتم «اختیاری» یعنی اینکه مثلا من اینو حذفش کردم. در حالی که نوشته بودمش ولی نوشتم اختیاری که بشه 8 سؤال پاسخ داده شده. خلاصه... الآن که برگه ی امتحان رو تحویل گرفتم دیدم که اون سؤالی رو که اختیاری زده بودم 2 نمره داشته و منم کامل نوشته بودمش ولی چون اختیاری بوده نمره ش رو نگرفتم. (درحالی که اگه ننوشته بودم اختیاری اون موقع دو نمره ش رو می گرفتم.) و به جاش یه سؤال دیگه رو که نوشته بودم، ناقص بود و یک و هفتاد و پنج صدم نمره از اون گرفتم و در نتیجه نمره م شد نوزده و هفتاد و پنج صدم، وگرنه می شدم بیست. ولی اینم اشکال نداره. توی امتحانات بعدی انشاءالله جبران می کنم.
مدرسه ی علمیه ما
کلیدواژه ها : طلبه , طلاب , حوزه علمیه قم , حوزه علمیه , مدرسه علمیه , قم ,
2 شهریور رفتم حوزه. فکر کردم همین چندروز اول که تازه شروع شده، فعلا بیکاریم. از فرداش، یعنی 3 شهریور، دیدیم که درس و بحث شروع شد! اساتید درس دادن و فرداش یعنی 4 شهریور درسها رو مباحثه کردیم! ولی واقعا می تونم بگم که توی این چند روز واقعا متوجه شدم که مباحثه خیلی بهتر از درس خوندنه! باورتون نمیشه؟! بذارین براتون توضیح بدم، من با خودم می گفتم که چه فایده ای داره که درسهایی رو که خوندیم، رو با هم دیگه بحث کنیم، آدم بشینه دقیق تو خونه یا کتابخونه بخونه که خیلی بهتره. ولی فهمیدم که اینطور نیست! توی مباحثه همه باید درس خونده بیان سر بحث یعنی طرف باید درسو کامل خونده باشه و بیاد سر بحث. بعدش قرعه می اندازن و یه نفر باید درس رو ارائه بده، بطور کامل. بعدش بقیه باید طوری خونده باشن که بتونن هرجا که اونی که درس رو ارائه می ده اشتباه کرد اشکالش رو بگیرن. یا سر یه موردی که هر کسی یه چیزی متوجه شده بحث کنن تا بالاخره به نتیجه برسن. (البته ممکن هم هست که هر دو بحث کنن و هیچ کدوم نتونه اون یکی رو قانع کنه که اون موقع دیگه هر کی باید طبق فهمیده ی خودش عمل کنه) در مورد تعداد هم مباحثه ای هم باید بگم که یکی از اساتید گفتن که تعداد کسانی که باهم مباحثه می کنن، 2 نفر کمه و 4 نفر زیاد، حالا خودتون هر تعدادی بین اینا دوست دارید انتخاب کنید!!! آره خلاصه. مباحثه خیلی تأثیرش بیشتره. چون آدم یه دور درسو خونده، بعدش سه بار به طور کامل و با جزئیات براش تکرار میشه. خودشم وقتی درس رو به طور کامل باید از حفظ برای بقیه، ارائه بده، اگه یه جا گیر کرد، می فهمه که کجا رو خوب مطالعه نکرده و باعث میشه بره و مطالعه کنه و دقیق بیاد سر جلسه.
راستی یه چیزی رو یادم رفت بگم، همون صبح روز اول، یعنی 2 شهریور، گفتن که فلان کتابارو برای درساتون لازم دارین و ما هم هزینه ی کتابارو پرداختیم و اونا (مسئولین مدرسه) کتب رو تهیه کردن و بعدازظهر همون روز بهمون کتابارو تحویل دادن، یه کتاب ما که حدودا 450 یا 500 صفحه ست، جلد مناسبی نداره. یعنی نسبت به قطر زیادی که داره، جلد نازکی داره که باید جلد یه کتاب 200 صفحه ای باشه. منم همین چند روز که ازش استفاده کردم، دیگه داشت ورق هاش از همدیگه در می اومد، برای همین چهارشنبه، یعنی همین پریروز با پدرم رفتیم صحافی و کتاب رو دادیم. گفتیم کی بیایم تحویل بگیریم؟ گفتن دو شنبه ی هفته ی بعد. گفتیم دوشنبه ی هفته ی بعد؟!!! گفتن غیر از این نمیشه. همون دوشنبه ما می تونیم تحویل بدیم. منم که چاره ای نداشتم. دیگه گفتم حالا که هنوز تازه اوایل سال تحصیلیه شاید خیلی از درسا عقب نیافتم، برای همین دادمش. حالا نمی دونم برای شنبه و یکشنبه و دوشنبه که اون کتاب رو ندارم، از درسا عقب می افتم؟ آخه اون درس، مهمترین درس پایه ی 1 حوزه ست، (صرف ساده).
خب، و اما اینکه چرا عنوان این مطلب رو نوشتم «طلبه شدم، ولی نه هنوز کامل»، دلیلش اینه که به ما همون روز اول یعنی 2 شهریورماه گفتن که طلاب معمولا از 15 شهریور درسهاشون شروع میشه. ولی علت اینکه شما رو از 2 شهریور اوردن اینه که، امسال یه قانونی گذاشتن به نام دوره ی «اختبار و تثبیت» و اون اینه که طلاب پایه 1 حوزه ی علمیه از 2 شهریور تا 20 شهریور یه محدوده ای رو از کتب درسی شون مطالعه کنن، و حوزه ی علمیه از این محدوده، 20 شهریور امتحانی می گیره که نتیجه ی اون امتحان مشخص می کنه که یه طلبه می تونه توی حوزه ی علمیه بمونه و به درسهاش ادامه بده یا نه و باید از اونجا بره. اگر طلبه ای از این امتحان نتیجه ی قابل قبول رو گرفت که تثبیت میشه و اگر نشد...! ... حالا من خیلی استرس دارم! نمی دونم قبول میشم یا نه! بخاطر اینکه این سه روز درسی، کتاب اصلیم رو ندارم، از درسها عقب می افتم یا نه. اگه عقب بیافتم، توی این امتحان تثبیتی قبول می شم یا نه! من خیلی به حوزه ی علمیه علاقه دارم، از اونایی هم نیستم که درس نمی خونن و اهل درس نیستن. من به دعا شما نیاز دارم، شما هم دعا کنید، تا این دوره هم به راحتی گذرونده بشه (البته با موفقیت) و منم بتونم توی حوزه ی علمیه تثبیت بشم! انشاءالله!
کلیدواژه ها : طلبه , طلاب , حوزه ی علمیه , روحانی , حوزه علمیه قم , دوره ی اختبار و تثبیت , دروس حوزه ,
خیال نکنید این که نوشتم فردا باید برم مدرسه، یعنی اینکه تجدید شدم و باید شهریور ماه برم امتحان بدم! نه... نه... اینطور نیست! قضیه اینه که من از پارسال شدیدا پی اینو گرفتم که هرجور شده سال دیگه ش (که میشه امسال) برم حوزه! از اون موقع هم خیلی این طرف و اون طرف رفتم و امتحان دادم و سه تا مصاحبه کردم و چندین جا مدارک بردم و خلاصه... تا بالاخره قبول شدم! قبول شدم همون مدرسه ای که می خواستم! خلاصه... بعد از اینکه اونجا یعنی توی همون مدرسه ای که می خواستم قبول شدم، اونا هم گفتن که فلان مدارک رو می خوایم و دوباره من رفتم سراغ این مدرک و اون مدرک... تازه هنوزم مدارکم رو کامل نکردم! خلاصه... گفتن که باید 2 شهریور ماه، برم مدرسه و درسها شروع میشه! منم کلی تعجب کردم که از شهریور شروع میشه! ولی دیگه باید با حوزه هم آشنا شد! دیگه خبری از شیمی و فیزیک و زیست و ادبیات فارسی و زبان فارسی نیست و اونجا فقط عربی و منطق و عقائد و صرف و نحوه...! یه ماه از تابستون که ماه رمضون بود و خوابیدیم، یه ماهشم که درسهام شروع میشه. فقط یه تیر موند که اونم یه ماه تعطیلی بود و رفت! فردا باید از یه دنیای بچگی برم توی یه دنیای دیگه که اونم دنیای طلبه هاست! نمی دونم چجوریه. البته توی تیرماه، 10 روز رفتیم قمصر. اونجا یه مدرسه بود که برای طلاب قمصر بود. اونجا ده روز زندگی کردیم و درس خوندیم. البته نه درسهای عربی.... درس اخلاق بهمون دادن و قرآن و از این جور چیزا دیگه. الآنم که دارم می رم حوزه. نمی دونم کی درسش خوبه، کی درسش بده، کی بشه هم بحثیم، کی بشه هم حجره ایم؟ باید آشنا بشم با بقیه ی بچه ها! راستی یادم رفت اینو بگم، 10 روز از تیرماهم هم که بخاطر همین حوزه ی علمیه ی قمصر پرید که کل تعطیلاتم شد 20 روز! واقعا تا حالا تعطیلات تابستانی به این کمی نداشتم! دعا کنید بتونم راحت اونجا درسامو بخونم و از اون طلبه های درجه 1 بشم! که طلبه ی درجه 1 شدن، کار واقعا سختیه!
کلیدواژه ها : طلبه , طلاب , مدرسه ی علمیه , حوزه ی علمیه , روحانی , شیخ , قمصر , طلبه شدن , طلبگی ,