ارسال شده در چهارشنبه 86/10/26 ساعت 7:1 ع توسط mo_sa
آه و صد آه که حارث پس از آن گفت وشنید
از ره کین ز کمر خنجر بی داد کشید
هر دو را بست به هم پهلوی هم خوابانید
لب خشکیده، سر هر دو به یکبار برید
سرشان برد و تن هر دو به دریا افکند
جودی غم زده از این الَم از پا افکند
منبع:سوگنامه آل محمد
مطلب بعدی :
مظلومترین فصل خدا بود زمستان
![](http://www.ashoora.biz/weblog/pixel_4479.gif)