سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دولت و ملت، همدلی و هم زبانی
منوی اصلی
عناوین مطالب این صفحه
همراه با قرآن
آیه قرآن تصادفی
لینکدونی

mohi.parsiblog.com
پیوندهای روزانه
نویسندگان
آمار وبلاگ
  • بازدید امروز : 2
  • بازدید دیروز : 13
  • کل بازدید : 226359
  • تعداد کل یاد داشت ها : 75
  • آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 1:48 ص
درباره
mo_sa[43]

جانم فدای رهبر!

mohi.parsiblog.com
جستجو


تدبّر در قرآن
آیه قرآن
آرشیو مطالب
لوگوی دوستان
کاربردی
کلید واژه ها
طنز ، طلاب ، طلبه ، روحانی ، ماه رمضان ، ماه مبارک رمضان ، حوزه علمیه قم ، ریاست جمهوری ، حوزه ی علمیه ، جوک ، خنده دار ، رئیس جمهور بعدی ، ایران ، تبریک ، جام جهانی ، کاندیدای ریاست جمهوری ، حوزه علمیه ، قم ، روزه ، انتخابات ریاست جمهوری ، اندروید ، انصراف ، روزه گرفتن ، طلبه شدن ، طلبگی ، عاشورا ، عباس ، عید سعید فطر ، عید فطر ، عید مبعث ، فاخته ، فرصت ، فضیلت ماه رمضان ، فضیلت های ماه رمضان ، فلسطین ، فوتبال ، قدر وقت ، قفل ، قمر بنی هاشم ، قمصر ، قوچان نژاد ، گل ایران به کره ی جنوبی ، گوگل ، لطیفه ، لیلة القدر ، کیف موبایل ضد سرقت ، ماه رمضان 93 ، مبعث ، محرم ، محمد ، محمدرضا عارف ، مدرسه علمیه ، مدرسه ی شهیدین (ره) ، مدرسه ی علمیه ، مدرسه ی علمیه شهیدین (ره) ، مدینه ، مذهبی ، مرگ ، مناظره ، ناداوری ، نتایج انتخابات ، نتایج انتخابات ریاست جمهوری ، نتایج نظرسنجی ، نتیجه ی انتخابات ریاست جمهوری ، نتیجه ی ایران و کره جنوبی ، نتیجه ی بازی ایران آرژانتین ، نعمت ، نعمت بزرگ ، نماز جماعت ، نماز جماعت حدادعادل و جلیلی ، نوروز ، نوروز 94 ، نیمه ی شعبان ، نکسوس ، هفت سنگ ، وبلاگ ، وقت شناسی ، ولادت امام زمان ، کالاهای صهیونیستی ، جام جهانی 2014 برزیل ، جانباز ، جایزه ، جایزه ی بزرگ ، جلیلی ، جمهوری اسلامی ، تحریم کالاهای صهیونیستی ، تفاوت اساسی ، تورم ، تولد حضرت مهدی ، تیم ملی ، ایران آرژانتین ، بلاگ ، بیان ، پاندا ، پای مصنوعی ، پایان زمستان ، پیامبر اسلام ، پیروز انتخابات ، تاسوعا ، («*روز معلم*») ، Android ، bayan.ir ، blog.ir ، Google ، New Nexus 7 ، Nexus ، Nexus 10 ، Nexus 4 ، Nexus 7 2 ، Nexus 7 2 2013 ، Nexus 7 2013 ، ابوالفضل ، اسرائیل ، اصلاح طلب ، اصولگرا ، اعیاد شعبانیه ، امام حسین ، امام حسین (ع) ، امام رضا ، امنیت ، انتخابات ، راز و نیاز با خدا ، رژیم صهیونیستی ، رسول اکرم ، رمضان ، درخت ، دروس حوزه ، دعا ، دوره ی اختبار و تثبیت ، رأی ، حدادعادل ، حسن روحانی ، حسین (ع) ، حضرت عباس (ع) ، حضرت محمد ، حیوانات ، خرس ، زمان ، زمستان ، ساخت وبلاگ ، سال 1393 ، سال نو ، سریال های ماه رمضان 93 ، سعید جلیلی ، شاخه شکسته ، شاید برای شما هم اتفاق بیافتد ، شب قدر ، شب های قدر ، شبهای قدر ، شعبان ، شیخ ، شیطونی ، صندوق های رأی ،
ارسال شده در پنج شنبه 86/10/20 ساعت 3:12 ع توسط mo_sa

زن بیچاره مشک آب را به دوش کشیده بود و نفس نفس زنان به سوی خانه اش می رفت.مرد ناشناس به او برخورد و مشک را از او گرفت و خودش به دوش کشید.کودکان خردسال زن، چشم به در دوخته منتظر آمدن مادر بودند. در خانه باز شد. کودکان معصوم دیدند مرد ناشناسی همراه مادرشان به خانه آمد، و مشک آب را به عوض مادرشان به دوش گرفته است. مرد ناشناس مشک را به زمین گذاشت و از زن پرسید:«معلوم است که مردی نداری که خودت آبکشی می کنی، چطور شده که بی کس مانده ای؟»

-«شوهرم سرباز بود.علی بن ابیطالب او را به یکی از مرز ها فرستاد و در آنجا کشته شد.اکنون منم و چند طفل خردسال.»

مردناشناس بیش از این حرفی نزد، سر را به زیر انداخت و خداحافظی کرد و رفت، ولی در آنروز آنی از فکر آن زن و بچه هایش بیرون نمی رفت. شب را نتوانست راحت بخوابد.

صبح زود زنبیلی برداشت و مقداری آذوقه از گوشت و آرد و خرما، در آن ریخت و یکسره به طرف خانه ی دیروزی رفت و در زد.-«کیستی؟»-«همان بنده ی خدای دیروزی هستم که مشک آب را آوردم، حالا مقداری غذا برای بچه ها آورده ام.

-«خدا از تو راضی شود ، و بین ما و علی بن ابیطالب هم خدا خودش حکم کند.»

در بازگشت و مرد ناشناس داخل خانه شد بعد گفت:« دلم می خواهد ثوابی کرده باشم، اگر اجازه بدهی، خمیر کردن و پختن نان، یا نگهداری اطفال را من به عهده بگیرم.»

-« بسیار خب، ولی من بهتر می توانم خمیر کنم و نان بپزم، تو بچه ها را نگه دار، تا من از پختن نان فارق شوم.»

زن رفت دنبال خمیر کردن.مرد ناشناس فورا مقداری گوشت، که خود آورده بود کباب کرد و با خرما با دست خود به بچه ها خورانید. به دهان هر کدام که لقمه ای می گذاشت:«فرزندم!علی بن ابیطالب را حلال کن، اگر در کار شما کوتاهی کرده است.»

خمیر آماده شد. زن صدا زد:«بنده ی خدا همان تنور را آتش کن.»

مرد ناشناس رفت و تنور را آتش کرد.شعله های آتش زبانه کشید، و چهره ی خویش را نزدیک آتش آورد و با خود می گفت:«حرارت آتش را بچش این است کیفر آن کس که در کار یتیمان و بیوه زنان کوتاهی می کند.»

در همان حال بود که زنی از همسایگان به آن خانه سرکشید، و مرد ناشناس را شناخت. به صاحبخانه گفت:«وای به حالت، این مرد را به کمک گرفته ای نمی شناسی؟! این امیرالمومنین علی بن ابیطالب است.»

زن بیچاره جلو آمد و گفت:«ای هزار خجالت و شرمساری برای من ، من از تو معذرت می خواهم.»

-«نه، من از تو معذرت می خواهم که در کار تو کوتاهی کردم.»

منبع:کتاب داستان راستان




مطلب بعدی : مظلومترین فصل خدا بود زمستان